با اتفاقی که امب افتاد اون لحظه اصلا نترسیدم اما الان هربار بهش فک میکنم بیشتر دلم خالی میشه و میترسم.
دلم میخواد الان یک پیرزن ۶۰-۷۰ ساله دم مرگ بودم تا این حد حوصله زندگی کردن و زنده بودن ندارم
از همه چی عصبیم و استرس دارم اونقدر که نمیدونم چیکار کنم
از بودن و نبودن ها
از امتحانا
از اتفاقا
از کارها
سردرگمم دلم میخواد۳ روز بی وقفه بخوابم تا شاید به آرامش برسم :( 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

صنایع چوب سامی راد فروشگاه فرش شادمان نور رسام ساچی مرا ببوس شهرک خاوران تبریز | شهرک خاوران | شهرک خاوران و آذران پرشین پروکسی Alicia مستر هکر باربری سراسری ایران